×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

سرای من

× روح از افلاک و تن از خاک ، در این ساغر پاک/ از درآمیختن شادی و غم دل تنگ ام/ خوشه ای از ملکوت تو مرا دور انداخت/ من هنوز از سفر باغ اِرم دل تنگ ام/ باز با خوف و رجا سوی تو می آیم من/ دو قدم دلهره دارم ، دو قدم دل تنگ ام/ نشد از یاد برم خاطره ی دوری را/ باز هم گرچه رسیدیم به هم دل تنگ ام
×

آدرس وبلاگ من

parsa111.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/parsaparsa

لیلی

خدا گفت زمین سردش است چه کسی می تواند زمین را گرم کند

لیلی گفت من

خدا شعله ای به او داد. لیلی شعله را توی سینه اش گذاشت

سینه اش اتش گرفت

خدا لبخند زد لیلی هم




خدا گفت شعله را خرج کن زمین را به آتش بکش

لیلی خودش را به آتش کشید خدا سوختنش را تماشا میکرد



لیلی گر میگرفت خدا حظ میکرد

لیلی میترسید میترسید آتشش تمام شود

مجنون سر رسید هیزم آتش لیلی شد

آتش زبانه کشید ، آتش ماند ، زمین خدا گرم شد

خدا گفت اگر لیلی نبود زمین من همیشه سردش بود

مجنون خاکستر شد



چهارشنبه 27 تیر 1391 - 6:55:34 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
آمار وبلاگ

9505 بازدید

9 بازدید امروز

2 بازدید دیروز

39 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements